بایگانی ماهیانه: نوامبر 2010

همسایه ها – ۵

همسایه‌ی ساختمون پشتی، تازه ساختمونش رو کوبیده و داره می‌سازه. شب‌ها حدود ساعت ۲-۳ نصفه شب، با دستگاه‌های عجیب و غریب و پر سر و صدایی کار می‌کردند که با هر ضربه‌اش (که انگار به پایه‌ی ساختمون ما می‌خورد) ساختمون ما طوری می‌لرزید که حس می‌کردیم زلزله شده. اما به هر حال، ما کلاً هر گونه سر و صدا و تکون رو به هر شکلی که بود، تحمل می‌کردیم و با هر بدبختی بود، می‌خوابیدیم.

شبی از شب‌ها، یک دستگاه بیل مکانیکی داشت توی زمینشون حفاری می‌کرد. این دستگاه اونقدر دود می‌کرد که کل خونه‌ی ما رو دود برداشته بود. راحت نمی‌تونستیم نفس بکشیم. بالاخره لباس پوشیدم و رفتم سراغشون. گفتم آقا حداقل تا ساعت ۱ کار کنید، نه ۲ و ۳! ما اینجوری از شدت دود نمی‌تونیم بخوابیم. گفت شهرداری مجوز به ما داده از ۱۰ شب تا ۶ صبح! گفتم خب به جای ۳ روز ۸ ساعته، ۸ روز ۳ ساعت کار کنید که ما هم بتونیم بخوابیم. گفت کلی پول کرایه‌ی روزانه‌ی این دستگاهه. گفتم خب یعنی چون شما می‌خواین پول به جیب بزنین، ما باید از شدت دود مریض بشیم؟ من اگه فردا صبح حالم بد بود و رفتم بیمارستان از شدت دود، شما پول بیمارستان من رو میدی؟ گفت خب ببین این یکی همسایه ها هم رفته‌اند از خونه‌هاشون واسه‌ی این چند شب! شما هم برید ۲-۳ شب خونه‌ی بابات بخوابین!

با شنیدن این جمله‌ی آخر کم آوردم و برگشتم خونه‌مون و با هر بدبختی بود، خوابیدیم!

رستاک و همه ی اقوام من

حس من به اقوام مختلف ایرانی بعد از شنیدن آلبوم «همه ی اقوام من» گروه «رستاک»، همون حس خوبی بود که بعد از خوندن کتاب «آتش بدون دود» مرحوم «نادر ابراهیمی» به ترکمن ها داشتم.

شاید خیلی از اهالی موسیقی سنتی ایرانی، از مدل نماهنگ های این گروه خوششون نیاد، ولی من فکر می کنم همین که می خواهند آلات موسیقی سنتی ایرانی رو از طریق موسیقی محلی نواحی مختلف ایران وارد خونه ها کنند، کار خوبیه. من که خوشم اومد و معمولاً هر روز آلبومشون رو چند بار گوش میدم. به شما هم توصیه اش می کنم.

عصر ما

«… عصر ما،‌ عصری است که هر روز بیش از پیش، قدرت را به جای آرمانهای قدیم می نشاند و این امر در مورد علوم نیز مانند هر جای دیگری روی می دهد. در لحظه ای که علم در تعقیب قدرت به پیروزی می رسد، در تعقیب حقیقت، به وسیله ی شکی که آفریده ی چیره دستی مردان علم است، کشته می شود. انکار نشاید کرد که این یک مصیبت است، لیکن نمی توان پذیرفت که قبول خرافات به جای شک، به ترتیبی که برخی از پیشتازان علم توصیه می کنند، پیشرفت محسوب می شود. شاید شکست موجود، دل آزار و عقیم باشد، اما هر چه هست شرافتمندانه و حاصل کاوش حقیقت است. شاید این مرحله گذرا باشد اما بازگشت به باورهای باطل شده ی عصری احمقانه تر، گریز واقعی را ممکن نمی سازد.»

——————————————————————

جهان بینی علمی – برتراند راسل – ترجمه ی حسن منصور – نشر آگه

بدهکار

چند وقت پیش داشتم از طریق اینترنت بانک سامان، حسابم رو چک می کردم. دیدم توی شهریور، ۷۰ هزار تومن به حساب یکی ریختم که دیگه بهم برنگردونده. کلی فکر کردم که این کی بوده، پیداش کنم پولم رو بگیرم ازش. بعد امروز یهو یادم افتاد که از طریق همون اینترنت بانک میشه اقدام به ریختن پول به کارت طرف کرد، بعد مرحله ی آخر که اسمش رو می نویسه تراکنش رو تایید نکنم. رفتم شماره کارت رو زدم. فهمیدم کارت خودمه 😀

فکر کنم از اثرات فشار زیاد پایان نامه است