بایگانی ماهیانه: سپتامبر 2010

ترس

ترسمون از اینه که روزی اصلاح و تغییر انجام بشه، که یک ریال پول توی حساب دولت مملکت نباشه، هیچ سکوی نفتی وجود نداشته باشه که قابلیت تولید نفت داشته باشه، هیچ کارخونه ای نباشه که توان کار کردن داشته باشه، همه چیز صفر ِ صفر باشه!

قله ای که قدرتش را از دست داد

«دامنه تا قله ی کوه را که سه هزار و پانصد پله است بالا رفتیم. در حین صعود، از کنار در هلالی کوتاهی که داخل صخره ها ایجاد شده، عبور کردیم. در آن زمان که انسان ها از لمس کردن قله ی سینا به خود می لرزیدند، اقرار نیوشی در اینجا می نشست و به اعترافات آنان گوش می داد. هر کس قصد صعود به کوه خداوند را داشت، باید دست هایی پاک می داشت و قلبی معصوم، و الا قله او را می کشت. امروز این آستانه متروک شده است. دست های آلوده و دل های گناهکار می توانند بدون ترس بگذرند، چون قله دیگر نمی کشد.»

گزارش به خاک یونان – نیکوس کازانتزاکیس – ترجمه ی صالح حسینی – انتشارات نیلوفر

آقای قالیباف! من به سازمان شما بابت چه چیزی مالیات می دهم؟

در کشورهای مختلفی که مردم به دولت و سازمان های دولتی مالیات می پردازند و درآمدهای دولت از مالیات مردم است، دولت هایی بر سر کار می آیند که حتی اگر نخواهند هم مجبورند در مورد فعالیت هایشان و نحوه ی هزینه کرد مالیات ها، به مردم پاسخگو باشند. در این کشورها، رفاه اجتماعی معمولاً در سطح بالایی است. کشورهای اروپایی و مالیات های سنگین  و دولت های عموماً دمکراتیک و «قانون سالار» شان، نمونه های خوبی هستند.

در کشور ما که درآمد دولت از مالیات، نسبت به درآمدش از نفت، بسیار ناچیز است، دولت ها و سازمان های دولتی، عموماً نیاز و علاقه ای به پاسخگویی به مردم ندارند.

در بین سازمان های دولتی موجود در کشور ما، شهرداری تهران یکی از بزرگترین و پرکار ترین (از نظر حجم کاری که باید انجام دهد، نه کاری که انجام می دهد!) سازمان های موجود است. با دیدن قبض های عوارض و مالیات، فکر می کنم عوارض و مالیات هایی که شهرداری تهران، تحت عنوان عوارض نوسازی و اخیراً «بهای خدمات مدیریت پسماند» از ساکنان شهر تهران دریافت می کند، به اندازه یا حتی بیشتر از تمام سهم این سازمان از درآمدهای حاصل از نفت باشد. بگذریم از اینکه نفت، یک دارایی ملی است و نحوه ی هزینه کرد آن نیز باید برای مردم شفاف باشد و نیست!

البته بی انصافی است که از فعالیت های مثبت شهرداری تهران حرفی نزنم. گرچه اعتقاد دارم که این فعالیت های مثبت، جزو وظایف ذاتی چنین سازمانی است، ولی «در مقایسه با مدیریت پیشین شهرداری تهران»، کارنامه ی جناب سردار دکتر خلبان شهردار قالیباف بسیار مثبت نشان می دهد. راه اندازی سامانه ی اتوبوس های تندرو، خطوط مختلف مترو، بزرگراه ها و فعالیت های عمرانی مختلف، بخش مثبت کارنامه ی جناب قالیباف است. اما حرف من درباره ی مالیات هایی است که شهرداری از ساکنان کلان شهر تهران دریافت می کند و خدماتی است که باید در قبال آن ارائه کند:

۱- سال گذشته، برای اولین بار، قبض بهای مدیریت خدمات پسماند برای ساکنان شهر تهران ارسال شد. در این قبض، بهای مدیریت خدمات پسماند از تاریخ بهره برداری از واحد مسکونی (احتمالا پایان کار ساختمان) تا پایان اسفندماه ۱۳۸۸ محاسبه شده بود.  طبق مصوبه ی یکصد و نود و دومین جلسه ی رسمی شورای شهر تهران در تاریخ سه شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، «… ‫شهرداری تهران مکلف است از ابتدای سال ۱۳۸۸ نسبت به وصول بهای‬ ‫خدمات مدیریت پسماندهای شهری از کلیه واحدهای مسکونی و غیرمسکونی … اقدام و درآمد حاصله را‬ ‫صرف هزینه های مدیریت پسماند نماید …». اولین سوالی برای من وجود دارد این است که آیا اقدام شهرداری تهران مبنی بر دریافت بهای یاد شده در تاریخ یاد شده، قانونی است؟ سوال دوم اینکه آیا واقعا این درآمدهای کلان، برای مدیریت پسماند هزینه می شود؟ چند هفته ای است که کوچه های محله ی ما، با بوی شدید زباله عجین شده است!‌ شب ها، مسئولین جمع آوری زباله، به بدترین شکل ممکن، زباله ها را جمع می کنند. به طوری که پس از خروج آنها از محل، حجم زیادی از زباله در سطح کوچه ها مشاهده می شود که بوی بد ناشی از آن، تنفس را بسیار سخت می کند! آیا مدیریت پسماند، تنها نصب سطل های زباله ی مکانیزه و جمع آوری آنهاست؟ چگونگی انجام این کار در مدیریت آن جایی ندارد؟

۲- سامانه ی ۱۳۷ شهرداری تهران، مانند سایر فعالیت های خدماتی سازمان های دولتی در کشور ما (که جزئی از وظایف این سازمان هاست)، با تبلیغات فراوان آغاز به کار کرد. این سامانه مسئول ارتباط با شهروندان تهرانی و دریافت درخواست ها، شکایات و انتقادات و پیشنهادهای شهروندان در مورد فعالیت های شهرداری تهران است. رفع گرفتگی جوی های شهر، یکی از اولیه ترین فعالیت هایی است که شهرداری موظف به انجام آن است. اما چه کنیم که این امر، در اطراف منزل مسکونی پدری ام،  پس از تماس های مکرر با سامانه ی ۱۳۷، انجام نشد و بوی بد و متعفن این جوی ها، فضای کوچه را عطرآگین کرده! آیا من به عنوان ساکن این شهر، برای این عطرآگین بودن به شهرداری مالیات می دهم؟

۳- با مشاهده ی در و دیوار شهر مشخص می شود که بخش وسیعی از درآمدهای شهرداری تهران، صرف پر کردن خیابان های شهر از تبلیغات تکراری و بی مصرف می شود. ماه رمضان در جامعه ی ایرانی، احتیاجی به این تبلیغات وسیع و تکراری ندارد. مردم بدون این تبلیغات گسترده هم می دانند که باید در این ماه چه کنند! اگر قرار بر وجود تبلیغات است، مطمئنا تبلیغات محدود، ولی مفید، تاثیر گذاری بیشتری خواهد داشت. وقتی تبلیغات اینقدر گسترده می شود، نشان از کم عمق بودن و عدم تاثیر پذیری جامعه از آنها دارد. این عمل شهرداری تهران، بمباران تبلیغاتی است، نه تبلیغات! من به عنوان ساکن این شهر، به شهرداری مالیات نمی دهم که این تعداد پلاکارد بی دلیل و بی اثر بسازد!

۴- آسفالت کردن خیابان های شهر هم یکی دیگر از اولیه ترین وظایف شهرداری است! اگر دقت کرده باشید در اکثر خیابان های شهر تهران، هنوز اثرات آتش سوزی ها و درگیری های سال گذشته، بر روی آسفالت ها مشخص است! من به عنوان ساکن این شهر، به شهرداری مالیات می دهم که حداقل آسفالت خیابان های شهرم قابل تحمل باشد!

موارد منفی در کارنامه ی شهرداری تهران کم نیست. اینها که نوشتم، ساده ترین مواردی بود که به نظر یک شهروند می آید. شما هم اگر موردی دارید، در قسمت نظرات یا در مطلبی جداگانه در وبلاگ یا وبسایت تان بنویسید و در قسمت نظرات این مطلب، مرا با خبر کنید! می شود با جمع آوری این مطالب و ارائه ی آن به شهرداری تهران جهت رفع مشکل، ادعای شهردار تهران و سازمان متبوعش در «خدمت رسانی» (این اصطلاح تهوع آور این روزها!) را سنجید!