سال ۸۸، سال پر اتفاقی بود.
سه ماه اول سال، روزهای انگیزه و روحیه بود. روزهای امید. اما روزهای آخر خرداد، ترکیبی از امید و نا امیدی وجودمون رو گرفته بود. روزهای اشک بود و غم.
اوائل تابستون، دوباره روزهای پر کاری بود. آماده شدن برای جشن ازدواج، تمام روزهامون رو پر کرده بود. روز پر از شادی ۱۶ مرداد ۸۸، تا حدودی به فکرمون آرامش و روحیه داد. تجربه ی زندگی جدید!
از اواسط تابستون به بعد، تقریباً هر روزمون ترکیبی بود از امید و نا امیدی، یا بهتره بگم شادی و غم! هر چی گذشت، از رخ دادهای کشورمون و عکس العمل ها، بیشتر بوی امید میومد. به همین خاطر، بدجوری به آینده امیدوارم!
در نهایت، سال ۸۸، برای ما اولین و شاید مهم ترین پله بود برای رسیدن به سکوی پرتاب به زندگی آینده که براش برنامه ریزی کرده ایم؛ و برای کشور ما، به نظرم یکی از مهم ترین پله ها بود برای رسیدن به سکوی پرتاب به سوی قانون گرایی و دمکراسی.
امیدوارم سال ۸۹، سالی باشه که برنامه ریزی هامون به نتیجه برسه و امیدهامون، هر روز پر رنگ تر بشه. من که خیلی امیدوارم …
سال نو مبارک!
سال نو مبارک! واقعن صد سال به از این سال ها! سالی که گذشت سال غریبی بود؛ توی زمان به این کوتاهی این همه حادثه اومد و رفت. انگار که بر نسل ما هزاره ها گذشت.سال غریبی بود؛ سال بد! سال باد! سال اشک پوری! سال خون مرتضا!سالی که جفت هشت مبارک اش به سیزده نامیمون و نحس اش باخت.هزینه ی تغییر توی این مملکت همیشه بالا بوده؛ بی خود نیست که کشور دو انقلابیم و هنوز هم…
بگذریم
غرض از مزاحمت اینکه، چهره ات برام خیلی آشناست؛ اسم و فامیل ات هم.هر چند که فامیل اون کسی که احتمالاً تو رو باهاش اشتباه گرفتم یه پسوند سه حرفی هم داشت.موضوع مال ۱۶-۱۷ سال پیش از اینه. وقتی که توی مدرسه راهنمایی باهاش همکلاس بودم و بهترین دوستم بود و بهترین دوستش بودم. بعد گم اش کردم و دیگه ندیدم اش تا یه روز اتفاقی تو یه اتوبوس و بعد شماره تلفن و چند تا تماس و دیگه هیچی تا همین امروز که مثل هر روز چراغ دستم گرفتم و افتادم دنبال آن که یافت می نشود. تو حتماً آنی یعنی انسانی ولی شاید «آن» نباشی.به هر حال آقا حمیدرضا! چه «آن» بودی و چه «آن» نبودی خوشحال میشم اگر به من میل بزنی و خبرم کنی.
ایشالله ..
“میدوارم سال ۸۹، سالی باشه که برنامه ریزی هامون به نتیجه برسه و امیدهامون، هر روز پر رنگ تر بشه. من که خیلی امیدوارم …” این رو منم برای هر دوتون از صمیم قلبم آروز و دعا کردم…ایشالله که بهترین بهترین ها اتفاق میفته هم برای تک تک مون هم برای ایرانمون …هم همه ی کسانی که به خاطر ماها این سال بیشتر سختی کشیدن…ایشالله سال ای پر از عدالت و خوشبختی باشه …
ایشالله شما و آزاده جون هم بهترین لحظه ها باز هم امسال داشته باشین که شایسته اش هم هستین به خدا…
خوش باشین
salam doci, haji khiely vaght inja nayomadeh bodam, che khoshgele in 2 sotooni bodan 😀
omidvaram sale khubi bashe baraye hamamon, manam mesle to, omidvaram
rasty, prof, chera bakhsh haye digeye sitet kar nemikoneh? midonam busy hasty, vali khub ye vaghty bezar inja
hal mide
حمید: سلام دکتر! من میگم برو زن بگیر، وبلاگ دو ستونی راه بنداز:دی ببین چه خشگله:دی
قسمتای دیگه ی سایت که باید کار کنه اصولاً! یعنی فک کنم کار میکنه، فقط خیلی وقته براشون وقت نذاشتم که آپدیتشون کنم:دی
به زودی امیدواری هامون به واقعیت تبدیل خواهد شد! می دونم